- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال حضرت سیدالشهدا در شهادت علی اصغر علیهم السلام
اگـرچه تو بیتـابِ آبـی، بـمان تــو آرام قـلـب ربــابـی بـمـان تو هـمـنـام با بـوتـرابـی بـمان علی جان مبادا بخـوابی، بمان تو دیگر دلم را نسوزان، علی چه کرده لب خشک تو با حسین که اینجا شده از وسط، تا، حسین نگـفـتی تو یکـبـار: بابا حسین اگر خسته جانی بگو یا حسین تو آرام جـانی نـده جـان، علی چونان گرگ ازهر طرف میزنند عروسی گرفتند و دف میزنند برای کـمـانـدار، کـف میزنند همیشه به قـلب هـدف میزنند گـلی را به همراه گـلدان، علی ببین مرگ من را دعا میکنند ببـین حرمـله را صدا میکـنند چه تـیـر بـزرگی رها میکنند علی جان سرت را جدا میکنند ذبیح من ای پور عطشان، علی حسودند و زنگ خطر میزنند تو از بس قشنگی نظر میزنند سه شعبه به قـلب پدر میزنند گلوی تو را سر به سر میزنند گلوی خودت را بپوشان! علی مگر وقت هـل من مبارز شده مگر کشتن طفـل، جایـز شده؟ چرا رنگ قـنداقـه قرمز شده؟ پدر پـیـش درد تو عاجـز شده تو ای ماهی سرخ بیجان، علی اگر قلب من را تو راضی کنی بخـندی و با خـنده نـازی کـنی تو را میبرم خیمه، بازی کنی به شرطی که کمتر تلظّی کنی دعا میکنم بـهـر بـاران، علی نبـاشی دل ما تـرک میخورد و بر چهره آب، لک میخورد دل عرش سنگ محَک میخورد نباشی رقـیه کـتـک میخـورد تـسـلای قـلب یـتـیـمـان، عـلی
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
آن غنچهای که جلوه به گلزار باب داد آبی نخـورد و بر چـمن عـشق آب داد گـوشی نبود سامعِ هَـل مِن مُعـینِ شاه طفـلی ز گـاهـواره پـدر را جواب داد لالائی ربـاب به گـوشـش اثـر نـکـرد بیدار گشت و چشم فلک را به خواب داد او آخـرین کـبـوتـر بـاغ بـهـشـت بـود پـرواز کـرد و خـاتـمه بر انـقلاب داد شب میرسید و ماه نبود و دم غروب جـان آن سـتـاره در بـغـل آفــتـاب داد الله اکـبر اصـغـر از اکـبـر جـدا نـشـد یــعــنــی ادامــۀ ره لــیــلا ربــاب داد آن غنچهای که خنده نمیکرد شد خموش قنداق پُر ز خون شد و بوی گلاب داد وای از دل رباب، کلامی سه شعبه بود تـیـری کـه نـازدانـۀ او را عــذاب داد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت رباب سلام الله علیها در شهادت علی اصغر
تَــرَكِ روى لــبـت آیــــۀ قـــرآنِ ربــاب مـثلِ قـرصِ قـمـرى زینتِ دامـانِ رباب چه كـنم؟ تا كه کـمـى تَـر بـشود لبهـایت میچكد روى لبت اشكِ دو چشمان رباب سیـنـهام شـیـر ندارد پـسرم چـنگ نـزن آه، بـازى مكـن اینقـدر تو با جـانِ رباب بر ضریح لب خـشكـیـدۀ تو جا انـداخت لبِ عطشانِ حسین و لبِ عطشانِ رباب پا بـرهـنه پسرم خـیـمه به خـیـمه گـشـتم قطرهاى آب نبود، اى گـل ریحان رباب رفتی و پشت تو "یا رادَّ یوسف" خواندم كاش سیـراب بیایى تو به كـنعـان رباب پـدر تو به سپـاهى سَـرِ تو رو زده است تا خجـالت نـكـشد از دل سـوزان ربـاب تیر خوردى، وسط خیمه زمین خوردم من بعد از این گریه شود روزى چشمان رباب عاقبت بر جگرم حرمله زهرش را ریخت واى بر حالِ دلِ بیسـر و سامـان رباب این زمین خوردن من دست خودم نیست على سَرِ تو خورده زمین زانوى لرزان رباب سَرِ هـر كـوچـه به لالایى من خـنـدیـدند كودكى نیست دگر بر روى دستانِ رباب
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
پـدری آب شـده تـا پـسـری آب خـورد خون ز پیمانۀ خورشید جهانتاب خورد ماهـی تنگ عـطش راه به جایی نبرد حنجرش آن قدری نیست به قلاب خورد به لـبـش آب رسـد یا نـرسد میمـیـرد نوش داروست پس از مرگ که سهراب خورد پلک بر پلک نهاده است در آغوش پدر شاید او خواب ببیند که کمی آب خورد لعنت حق به کسانی که گمان میکردند که به نـام پـسرش کـام پـدر آب خورد سرخی خون علی شانه به مغرب زده است آسمان سرخیاش از جای دگر آب خورد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت سیدالشهدا در شهادت علی اصغر علیهم السلام
سه شعبه خواست تو را هم به میزبان بدهم از این به بعـد در آغـوش آسمان بدهم چه خورده بد گره ای دست تیر با دستم نمی شود كه علی جان تو را تكان بدهم میان خیمه نگاهت به چشم من می گفت اجـازه ای بـده بابا خـودی نـشان بدهم تو تـشنه تر زعـلی اكـبری ولی پسرم خودت زبان نگرفتی به تو زبان بدهم اگر كه دفن شدی پشت خیمه علت داشت نـخـواستم كه بهانه به دسـتـشان بـدهم
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
شیرخواری مثل او مادر در این عالم نداشت بچه شیری بود که دندان شیری هم نداشت بچه شیری با لطافـت های آهـو وار بود سرخی گل گونهاش را فرش ابریشم نداشت او عـلـی سوم کـرب و بلا بود و حـسیـن جنس جوری داشت،از این حیث چیزی کم نداشت مادرش بوده عروس فاطمه، چیزی که بود هاجر از آن بینصیب و حضرت مریم نداشت برکت شش ماهۀ عمرش همین بس بود که حاجی و کرب و بلایی بود و سنی هم نداشت پیـرو سقا شدن از افـتخـاراتش شده ست حیف! او تنها علمداری ست که پرچم نداشت خم به ابروی خودش هرگز نمیآورد علی تا زمانی که پدر از غصه، قد خم نداشت آب، بابا را نـمـیدانم، ولی فـهـمـیده بود آب اگر بود اینقدر بابا نگاهش غم نداشت امتحان هاجر از هجران اسماعیل چیست؟ زیر پای طفلش آیا چشمۀ زمزم نداشت؟
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
دیگر اینگونه بخوان روضۀ عاشورا را «تشنگی سر ببرد حـوصلۀ دریا را» به عمویش برسانید علی سیراب است بیخـودی تا نکـشد منّت این صحرا را آب اصلا غـم تو نیست خودت میدانی که به والله تحـمـل کـنـی این گـرما را چقدر خوب که قبل از پدرت جان دادی که نـبـیـنی بـیـشتـر بـیکـسی بـابـا را استخوانی به گلویت زدهانـد این مردم ظرف شـش ماه زدی داد دل مـولا را بیش از این تاب نیاوردی علی باشی که شاید ایـنگـونه بـفـهـمـیم غـم زهـرا را محشری؛دست خودت نیست عمویت سقاست چـقـدر زیـر نـظـر داشـتـهای سـقـا را مرد گهـواره کجا؟ تشنۀ پـیکـار کجا؟ زیر و رو کـردهای آداب تکاملها را آمـدی مـقـصـد اصـلـی دعـا بـاشـی و آمدی وا کـنـی اصـلا گـرههـای ما را
: امتیاز
|
زبانحال حضرت رباب سلام الله علیها در شهادت علی اصغر
بیدست کـاری از عـمویت برنیامد با مشک راهی شد ولی دیگر نیامد خیلی دعـا کردم مگـر باران بگیرد خـیـلی دعـا کردم عـلی آخـر نیـامد ناخـن کـشیدی بیقـرار شیـر بودی جز خـون ولی از سینه مـادر نیامد در حیـرت از اینم چرا وقت تلـظی صبـر خـدا از دیـدن تو سـر نیـامـد تیر سه شعبه نقشههایی در سرش داشت اصلا به قـصد و نیّـت حنجـر نیامد دادم که سیـرابت کـند برگـردی اما از تو بـرایم غـیر مشـتی پـر نیـامد بابا تمام سعی خود را کرد افسوس جسمت به شکل سابق خود در نیامد دیدم که وقت دفن پلکـت بـاز مانده از این بـلایی بر سـرم بـدتـر نـیامد تویک تنه پرچم بدوش عشق بودی کـاری که از تو آمد از لشگـر نیامد
: امتیاز
|
سبک های سقائی شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
پخش سبک۱ ( به سبک: عـلیِّ اکبـرِ مـن ) گـلم در پـیچ و تاب است به دامانِ رُباب است (۲) مَـهِ اَنـور، گـلِ پـرپـر، عـلـی اصغـر، کـنـد بـر مـن نـظـاره دگر مادر، به چشمِ تر، شده مضطر، به قلبِ پر شراره (۲) ************** بند دوّم ************** مگر عـطشانِ آب است؟ که اینسان دل کباب است (۲) زِ گـهـواره، دگـر بـاره، چـو مَـه پـاره، بـه مـن دارد اشـاره بیا خواهـر، دمی بنگـر، ببـین اصغـر، ندارد راهِ چاره (۲) **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** پخش سبک۳ (به سبک: دل تو را من اگر شکستم) به روی دستم چرا عـلی جـان به خواب رفتی، ز تیر عدوان لبن به کامت، ز نـوک پـیکـان عجب چه آن بی حـیا چـشانـده ************* بند دوّم ************* خـدنگ کـین بوسه بر گـلویت اگـر زد از دست این عـدویت نظر کنم چون، علی به رویت مرا به هجـر و غـمت نـشانـده **شعر از: محمد مسکین** ******************************************** پخش سبک۴ (به سبک: کنار علقمه محشر به پا شد) به خـیـمه این خـبر باغـم رسیده ز کـین مشک عـمو گشته دریده گرفـته زین خبـر مـاتـم سکـیـنه ولی رنگ رباب یکـسر پـریـده بـگـفــتـا او به اصـغـر بخواب ای جـان مادر گـــل امـــیـــد مــــا را عــدو بــنــموده پـرپـر دگر آهـنـگ غـارت رفـتـه در سـر *********************** نگاهت ای علی جـان بـردل من کـند کار دو صد شمـشیر دشمن چه سازم تا شوی یک لحظه آرام نـیاید کاری از من غیـر شـیـون دو چـشـم مـلـتـمس را بـبـنـد ای یـاس زهـرا کـه شـایــد در دل مـن شود کم شور و غوغا کـه شـرمنـده تـر از ایـنـم تو منـمـا *********************** مـرو ای دلبـرم بـیـن بیـقـرارم خـدا دانـد که من طـاقـت نـدارم پس از تو ای گــل نشکـفـته من در این دنـیـا دگر کـاری نـدارم دلم در خـون نـشـسـته قـدم از غـم شـکـسـتـه کــنـم مـن الـتــمـاسـت بـمان ای یـاس خـسته چه سـازم رشـتـه صـبـرم گـسـستـه *********************** دعـا کردم کــمــی بـاران ببـارد که شایـد اصغـرم طـاقـت بـیارد ولی اینسان که اصغر بیقراراست هـــوای دیـدن مــحـسـن بـدارد لب خشکت علـی جان ترک بـردارد ایـنسان کـه بـنــمـائـی تـلـظـی چکـد خـون تـو از آن دل صد پاره ام را پس مسوزان **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک۵ ( به سبک: قـاسـم ای، گـلِ زهـرا) اصغـرم، گـل پـرپـر، شدم خـونجگـر (۲) چه کنم دیگر، چارهای آخر، زخم این حنجر، چو نبـیند مـادر (۲) *********** بند دوّم *********** شیر خوارم، لالای اصغر، بخواب ای مهتر نشوی دیگر، ز جـفا بیسر، غـنچۀ احـمر، چو با دفـن پـیکـر (۲) **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک ۶ (به سبک: حر عبدم، جانثار تو) اصغرم ای، غـنچۀ حـرم (۲) داغ تــو زد، بــر دلـــم آذرم نــور دیــدۀ تـرم ** ای ذبــیـح اکــبــرم ** اصغـرمن، اصغـر من (۲) ************* بند دوّم ************* پَـر شکـسـته، ای کـبوترم (۲) غـرقه در خـون، در برابـرم چون به خیمه ات برم؟** نا شکفته پرپرم** اصغرمن، اصغر من (۲) **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** پخش سبک ۷ (به سبک: بـا وفـا عـلمـدار لـشـکرم) اصـغــرم، تـوئـی بـلـبـل حـرم هـمچو گـل، تو پـرپـر بـرابرم تـو شـمـع شـبـسـتـانِ احـمـدی گــلِ لالــه زارِ مـحــمـدی(۲) ************* بند دوّم ************* پاره شد، ز پـیکـان گـلـویِ تو غرقه خون، چرا گشته روی تو غــنـچـۀ گــلِ بــاغِ ســرمــدی گـلِ لالـه زارِ مـحــمـدی(۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۹ (به سبک: عباسم ای تو آب آور من) رفتی ای طفل شیرین سخنم، بیتو چه کنم؟(۲) از هجرانت در بیت الحزنم، دل خسته منم بـا دیـدۀ تـر، چـون کـنـد مــادر، از غــمـت ای پــسـرم ای گـلِ پرپر، نازنـین اصغـر، غـرقـۀ خون به برم (۲) *************** بند دوّم *************** بیتو غمخانه شد محفلِ من، نور دل من (۲) افتاده از داغت آفتِ غـم، در حاصل من میزنـد آذر، بر جـانم یـکـسر، بنگـر خـون شد جـگـرم ای گـلِ پرپر، نازنـین اصغـر، غـرقۀ خـون به برم (۲) ** شعر از: مجرد همدانی ** ******************************************** ای ابالـفـضل، ای برادر(۲) از وفــا در خـیــمـه بـنـگـر مـنـقـلـب از سـوز عـطـش آل پـیـمـبـر آب روان، می طلبد تشنه لب اصغر(۲) *********** بند دوّم *********** آل یـاســیـن، دیــدۀ تـر (۲) مـرغ رضوان، می زنـد پـر طفل حزین، زار و غمین، دامن مادر آب روان، می طلبد تشنه لب اصغر(۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** « ای غـنـچــۀ احـــمـــر، آخـــر گـشتی چـنان اکـبـر، پـرپـر (۲) در خیمه گه منـتظر مادر، میزنـد بر سـر گـوید به چـشم تر، لالای عـلی اصغـر(۲) *********** بند دوّم *********** « با تـیـر چون خـنجـر، اصغـر گـوئی شدی بیسـر، بیسـر (۲) یا رب مبادا که آن مـادر، بیـند این حـنجر پنهان کـنـید اصغـر، از مـادرش دیگر (۲) **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک ۱۶ (به سبک: شهِ دیـن به هـمرهِ یاوران) گـل پرپرم، عـلی اصغـرم (۲) تـو گـشـا دو دیــده و بـنـگــرم بــنـــمــا تــرحّــمــی، مـــادرم که تـلـظـیات کُـشد آخـرم (۲) ********** بند دوّم ********* مـرو از بـرم، مـه انــورم (۲) کــه ز داغ تــو، گـل پــرپــرم بـنـگــر چـســان؛ کـه در آذرم نــشــود فـــراق تـــو بــــاورم **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک ۱۸ ( به سبک: قاسمم من یادگار مجتبایم) اصغـرم (۲) ای غـنـچـۀ نشـکـفـته پـرپر داغت علی به دل زد آذر(۲) آه، در خیمه گه نشسته مادر دلواپس است و گشته مضطر(۲) بعد از تو من، روی حـرم رفـتن ندارم (۲)» ********** بند دوّم ********* شیرخوارم (۲) از وضع این آشفـته حـنجر جانم به لب رسیده آخر(۲) آه، زین تیر که باشد چو خنجر گویی شدی علی تو بیسر (۲) بعد از تو من، روی حـرم رفـتن ندارم (۲)» **شعر از: ناصر زارعی**
******************************************** پخش سبک ۲۰ ( به سبک: ای شبهِ رویِ طاها) نـاله مـزن تو دیگـر (۲) ای شــیــرخــوارِ مـــادر اینسان مکـن تـلـظّی (۲) بـر جــان فــکــنـدی آذر ( لای لای، عـلی اصغر لای لای، علی اصغر(۲) ********** بند دوّم ********* ای شـمعِ بزمِ حـیدر (۲) داغـــت بــــه دل زد آذر بر رویِ دستِ بـابـا (۲) آخــر شــدی تـو پـرپـر؟ ( لای لای، عـلی اصغر لای لای، علی اصغر(۲) **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** پخش سبک ۲۱ ( به سبک یا عمی العباس ) ای کودک لب تـشـنۀ خـامـوش بابا (۲) قبرِ تو بـاشـد بـعـد از این آغـوشِ بـابـا ای غرقه خون حنجر شیر خـواره ام اصغر ای لالـــۀ پـــرپــــرم شیرین زبان اصغرم(۲) *********** بند دوّم *********** بُردم به میدان تا کنم، سیرابت از آب(۲) امّا شـدی از تـیـر زهـرآلـوده سـیـراب گـویی شـدی بی سـر از تـیغ چون خـنـجـر ز داغـت ای کـوکـبـم ببین به تاب و تبم (۲) *********** بند سوّم *********** ای کودک شیرخواره همراز منی تو(۲) هم آخـرین سـربـاز جـانـبـاز مـنـی تـو ای غــنــچــۀ پــرپـر ای شیر خوار اصغر مــادر تــو بـی قــرار به خیمه در انتظار(۲) *********** بند چهارم*********** ای خورده جای شیر، آب، از نوک پیکان(۲) وی داده جـانِ نـازنین، در راه جـانـان نــالــه مــزن دیـگــر لای لای علی اصغر بـه دل فــتـادم شــرر بکن به حالـم نظر(۲) **شعر از: محمد مسکین** ******************************************** پخش سبک ۲۲ (به سبک: من آنم که ره را به رویِ تو بستم) حـریمِ حسینی چرا قحـطِ آب است؟ علی اصغر از تشنه کامی در خواب است به دامان مـادر عـلی دل کباب است نوای رباب است اصغرم لالایی(۲) ********** بند دوّم ********* زِ سوزِ عطش در حرم انقلاب است خیمهگاهِ طفلان پُر از اضطراب است به لبهای اصغر نگـاهِ رباب است ز عطش بی تاب است اصغرم لالایی(۲) **شعر از: میثم** ******************************************** پخش سبک ۲۹ ( به سبک: دو عزیزنازنـین) شیرخواره اصغرم(۲) ای ذبــــیـــح آخــــرم بـا تــلــظـی ات مــزن بر جگـر چو آذرم (۲) «از غـمت بـبـیـن پدر خون ببارد از بصر»(۲) ********** بند دوّم ********* لالــۀ مـــطـهــرم (۲) ای شـهــیـد بـیســرم من خودم ز حـنجرت تـیـر کـین درآورم (۲) «از غـمت بـبـیـن پدر خون ببارد از بصر»(۲) **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک ۳۰ ( به سبک دگر ندارد توان و طاقت) به خیمه غوغا، شده واویلا، عـلی تلـضیٰ، کند خـدایا ندارد او شیر، دهد عدو تیر، که تا شود سیر، به دست بابا خدا کند تا، نبـیـند اصلا، رباب دلخـون، گـلوی او را ********** بند دوّم ********* زِ دست بابا، به پیش زهرا، روی به عقبیٰ، چنین دریغا ز خون اصغر، نموده داور، رخ حسینش، خضابِ سیما خدا کند تا، نبـیـند اصلا، رباب دلخـون، گـلوی او را **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک۳۱ ( به سبک : از خسرو دین یا رب ) در خـیمه شده غـوغا (۲) از گــریــۀ جــان فــرسـا شیرخواره در آن صحرا عــطــشـان شـده واویــلا شد مـادر او مضطر (۲) ********** بند دوّم ********** او غــربـت بــابـا را (۲) بـا خــون بـکــنـد امـضـا هــم دشــمــن دون را بـا حـلـق پُــرِ خــون رســوا بر دسـت پـدر پـرپـر (۲) **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** لـب از تـبـسـم بـسـتـه زِ جـورِ عـدوان، به سـوزِ پنهـان، عزیزِ مـادر، عـلیِّ اصغر چو مرغِ پـر شکـسته هـمایِ رضوان، به چـشمِ گـریـان، ذبـیح اکـبر، عـلیِّ اصغـر ********** بند دوّم ********* زِ تـشنه کـامی خـسته کسی به دوران، ندیـده مهمان، چو غـنچه پرپر، علیِّ اصغر دل از جهان بگسسته به کـامِ عطشان، به قـلبِ سوزان، شفـیع محـشر، علیِّ اصغر **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۳۹ ( به سبک: حسین جان برادر بـبین حالِ زارم) زِ سوزِ عـطش اصغر از گاهـواره زِ حسرت نـماید به مـادر نـــظـاره نـفـس هـایش افـتـاده دیگـر شـمـاره دریـغـا نـدارد دگـر راهِ چــاره (۲) ********** بند دوّم ********* شود از جـفـا، حـنجرش پـاره پـاره زنــد تـشـنـگـی بـر دلِ او شــراره نـبــیــنــد رخـش مــادر او دوبــاره دریـغـا نـدارد دگـر راهِ چــاره (۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۴۱ ( به سبک: جسم شه دین روی خاک گرم میدان) در خیمهها از گریهاش غوغا بپا شد لـبـیک یـاریات ز گهـواره ادا شـد شد عرش لـرزان در آه و افـــغــان ذبح عـظـیم کـربـلا حاجـت روا شد شیرخواره بر دست پدر آخر فدا شد ********** بند دوّم ********** زینب بـیاور در برِ من اصغـرم را تـا کـه کــنـم ایـنـدم وداع آخــرم را بـابـا خـمـیـد و... تـیری رسید و ... پژمرده کرده تـیر کین نیلـوفـرم را خونین نمودند زین ستم چشم ترم را ********** بند سوّم ********** تیر عدو طوری بُریده از تو حـنجر انگار گـشتی نـازنـین من تو بیسر چــــاره نـــــدارم بـــا حــــال زارم باید که پنهان سازم این حنجر ز مادر ورنه بمیرد مادرش زین وضع اصغر ********** بند چهار ********** ای بنـد قـنداقـت بُـوَد حـبل المـتـیـنم از داغ حلـق پاره ات من دل غـمینم ای شـیــر خـواره بـا حــلــق پـــاره امـضـا نـمــا آقـا بــرات اربـعــیـنـم بزم عزایت در جهان حصن حصینم **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک ۴۴ ( به سبک: حسین جان حُرِّ نالانم) زِ سوزِ تشنگی اصغر(۲) چـو گــل در دامـنِ مــادر شـدی پــژمـرده و پــرپـر علیِّ اصغرم لای لای (۲) ********** بند دوّم ********* نه شیرم هست و نه آبم (۲) ز حــالات تـو بــیتـــابــم مـشـو پـرپـر تو مـهـتـابـم گـل نیلوفـرم لای لای (۲) **شعر از: محمد مسکین** ******************************************** پخش سبک ۴۹ ( به سبک: رخصتی از راهِ وفا ای عمو جان فدایت) اصغر شیرین سخن ای کودکِ مه لقایم شـاهـدِ بــزمِ ازل و روز قـالـوا بـلایـم از تو مـزیّن شده اکنون صفِ کربلایم رایتِ کفواً احدی اصغر ای اصغرِ من(۲) ********** بند دوّم ********* سوزِ عطش بر دلت ای نازنین زد شراره (۲) میطلـبـی آبِ روان دم به دم با اشاره بر رخِ ماهت نگرم اشک همچون ستاره منبعِ فیض ابدی اصغر ای اصغرِ من (۲) **شعر از: سائل**
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا با حضرت قاسم علیهم السلام
تو که حرفی نزدی حرفِ من اما مانده به دلـم حـسـرت یک گـفـتـنِ بابا مانده نجمه افتاده زمین؛خواهرم افتاده زمین فقط این بین عـمو هست که تنها مانده کـمرم خورد شـده بعـدِ عـلی و گـفـتم قـاسـمـم هست اگر روزِ مـبـادا مـانـده دیـر شـد آمـدنـم قـاتـل تـو طـولش داد حـال بر گـریـۀ من گـرمِ تمـاشا مـانده سیـزده مرتـبه بر پیـرهنت نیـزه زدند همه رفتند از این سینه و زهـرا مانده میکشم بر سرِ دوشم سر و کـتفت اما نیـمهای از بـدن توست که اینجا مانده
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت قاسم علیه السلام
میآمـد و عـمـامـۀ بـابـا به سرش بود آمـادۀ جـنـگـیـدنِ با صـد نـفـرش بـود میآمد و رخساره برافروخته از عشق یک خیمه دل غم زده در دور و برش بود پروانهای از شوق پریده است به میدان آن چیز که میسوخت در او بال و پرش بود میخـواست بگـوید به ابی انت و اُمّی لب بست در آنجا که عمویش پدرش بود این شیر، عـلی اکبر او نه ولی انگـار بایـد بـنـویـسیـم که قـاسم پـسـرش بود سنجیدن شیرینی قـاسم به عسل نیست اصلا عسل از ساختههای شکرش بود گـیـرم زره انـدازۀ او نیـست، نـبـاشـد حرزی که عمو داده به شال کمرش بود بغض جمل از حـد تصور زده بیرون یک دشت پُر از تیغ به دنبال سرش بود در روضۀ بابای غریبش جگری سوخت چیزی که از او ریخت به میدان جگرش بود در خـیـمـه نـشـستـند پریـشان که بیاید چیزی که از او زودتر آمد خبرش بود
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت قاسم علیه السلام
ای نـوۀ حضرتِ، حـیـدر مرهب فکن نـور دل فـاطـمه، حضرت ابن الحسن خون رگت حـیدری، مثل علی اکبری کرده تو را مجـتـبی، نـذر شه بی کـفـن ای نبوی در جمال، ای علوی در قتال باز بگـو یا عـلـی، ریـشۀ دشمن بکـن راهی میدان شدی، تا که رجز خوان شدی ذکـر عـلی یا عـلی، بود تو را در دهن ضربه زدی بی بدیل، دشمنتان شد ذلیل لشگـر کوفه گرفت، پاسخ دندان شکن بوده وجـودت عجـیـن، با یل اُم البنـین کـرده تو را آشـنـا، با هـنـر تـن به تن رزم تو چون رعد بود، این عمر سعد بود کز هنر رزم تو گشت، خموش از سخن حضرت قاسم سلام ،سوی تو دائم سلام نـام تو شد تا ابـد، ذکـر لب سیـنـه زن
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت قاسم علیه السلام
کسی که آمده در خانهاش پشیمان نیست کریم چون حسن مجتبی به قرآن نیست به غیر سفرۀ او پای سفـرهای منـشین که هر طعام لذیذی به نفع مهمان نیست کریـم منّـت مسکـین خویش را بکـشد هر آنکه لطف کند حتماً از کریمان نیست در آن میانه که پـای حسن وسط باشد برای حاتم طایی مجال جـولان نیست همین که راه دهد نزد خود مرا کافی ست همیشه سائل این در که حاجتش نان نیست حساب امشب مان با کریم آل الله ست ضرر کند بخدا هرکسی که گریان نیست برای روضه سرم درد میکـند امشب چرا که درد مرا غیر گریه درمان نیست کریم زاده کریم ست، روح "کَرَّمنا"ست کریم میشود آنکس که مادرش زهراست به روی خوش به نگاه لطیف شهرت داشت پسر چقدر به بابای خود شباهت داشت نـدیـده بـود مـدیـنـه شـبـیـه او پـسـری علاوه بر جگر مجتبی، سخاوت داشت حسن سرشت حسن صورت و حسن سیرت چـقدر ماه شب چهـارده لـیاقـت داشت به ارث برد ز بابا که صبر پیـشه کند به دوست نه به بیگانه هم محبت داشت جـزامـیـان مـدیـنـه دعـاش میکـردنـد به همنـشیـنی با هرکـدام عادت داشت رسـیـد کـرب و بـلا و نشان عـالـم داد حسین با حسنـش دائماً شراکت داشت ز بسکه از لبش احلی من العسل ها ریخت همیشه شهد کلام ترش حلاوت داشت عمو عـمامۀ خود را بر او کـفن کرده مگر عزیز یتیمش چقدر حرمت داشت! نه جوشن و نه زره نه حمایل و نه سپر برای کرب و بلا شوق بینهایت داشت به پیش ناقه سواران چو یل به میدان رفت شبیه حضرت شیر جمل به میدان رفت همینکه با غضب از دوش خود عبا انداخت تـمـام لـشکـر کـفـار را ز پـا انـداخت گهی به میمنه بود و گهی به میسره بود چـقـدر ولـوله در این بـرو بیا انداخت زمین ز هر قـدم طفـل مجـتبی لـرزید چه رعشهای به اراضی کربلا انداخت به سبک و شیوۀ جنگ عمو ابوالفضلش چـقدر سر وسـط دشت نیـنوا انـداخت علی علی به لبـش بود و یک تنه تنها چهار تک یـل سـردار شام را انداخت ولی پس از لحظاتی دگر ورق برگشت نگاهی از حسد آن قوم بیحیا انداخت به یک اشاره رسیدند و دورهاش کردند یکی به سوی تنش نیزه بیهوا انداخت نفـس میان دو پهلـوی او به تـنگ آمد به چشم تر نظری سوی خیمهها انداخت گرفت تا که ز خون جگر وضو سر داد و با دهـان شکسته عـمو عمو سر داد میـان دشت گـل نجـمـه بود پـرپـر شد ز بـوی یـاس تنـش کـربلا معـطـر شد عـبــا نـبـود بـه داد دل عــمــو بـرسـد دوباره چشم حسین از مصیبتی تر شد نبود صحـبتی از جسم پـاره پاره ولی گمان کنم ز درون یک علی اکـبر شد کـبـود شد هـمۀ پـیکـرش سپـس سبب گریز دیگر من سوی روضۀ«در» شد چه سیـنهها نشکـستـند در طـی تاریخ چه ظلمها که به این خاندان مکرر شد به نیـزه رفت سرش در کـنار عـبدالله دو سایۀ سر از آخر نصیب مـادر شد چه بر سر حـسن بن الحسن مگـر آمد صــدای نـالـۀ زهــرا بــلـنــد تـر آمــد
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا با حضرت قاسم علیهم السلام
حسن جوان شده یا اینکه مرتضی آمد؟ و یا که ماه، به صحـرای نـیـنـوا آمد؟ تو قاسم بن حسن یا که نه؛ یَلِ جَـمَلی؟ که از وقـار قَـدَت بوی مـجـتـبـی آمـد زره نـیـاز نـداری، تـو وارث حـسـنـی که هـیـبت تو به چـشـمـانـم آشـنـا آمـد «وان یکـاد بخوانید و بر فـراز کنید» که پهـلـوان حـسن ... شیر کـربـلا آمد نگو که یک نفر آمد به رزمگاه حسین بـرای یــاری مـن لـشـکـر خــدا آمــد مریض هجر حسن بودهام خدا را شکر تـو آمـدی و بـه هـمـراه تـو شـفـا آمـد به قـامت تو بگـویـم هـزارها تکـبـیـر کمی درنگ بکن تا ببـیـنمت دلِ سیـر رجز بخوان که رجزهایت افتخار من است بگو که "اِبن حسن" بودنم شعار من است برادرم حسن انگـار، در کـنارم هست و با غرور، بگوید که یادگار من است! از آن طرف پـدرم آمـده به بـدرقـهات و داد میزند این تیغ ذوالفقار من است صدای مـادرم آمد... ادب کـنـید، هـمه به ناله گفت که این مرد، از تبار من است تـمام اهـل حـرم آمـدنـد، پـشت سـرت صدای عمهات آمد که این قرار من است ولی نگاه تو میگـفت، میروم مـیدان که جام سرخ شهادت در انتظار من است تو رفتی و همۀ دلخـوشی ما هم رفت تـمام دار و نـدارم به رزمگـاهم رفت کمی گذشت و شنیدم صدای حنجر تو و مثـل "بـاز" رسیـدم کـنار پـیکـر تو میان دشت، صدای شکستـنت پیـچـیـد میـان خـیـمـۀ زنهـا شکـست مـادر تو تـمام لشکر دشمن به کشتنت مشغـول میـان دست کـسی بود، کـاکُـل سـر تو تو دانه دانه شدی و به دشت، پخش شدی و خاک، ساخته تسبیحی از سراسر تو همینکه حُرمتِ محرابِ ابروی تو شکست نشست یک نفر اینجا به روی منبر تو تو دست و پا زدی و دست و پام لرزیدند عـموی پـیر، زمیـن گـیر شد برابر تو کـنار پهلـوی تو کـوچۀ غـمـم پیداست چقدر روضۀ تو مثل مادرم زهراست
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا با حضرت قاسم علیهم السلام
تو که اینگونه روی خاک ز هم واشدهای وای بر من که دچار غم عظما شدهای دیشب از طعم خوش مرگ و عسل میگفتی ظهرامروز در این معرکه معنا شدهای بیزره رفتی و از هرطرفی سنگ زدند که چنین سرخ ترین لالۀ صحرا شدهای هرکسی از تن صد پارۀ تو سهمی برد در کـریـمی خـودت وارث بابا شدهای
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا با حضرت قاسم علیهم السلام
ماه در خـون شناورم، قـاسم سیـزده سـالـه یـاورم، قـاسـم من تو را بودهام به جای پدر تـو بـه جـای بـرادرم، قـاسـم زخـمهای تن تو کـشـت مـرا تـازه شد داغ اکـبـرم، قـاسـم سخت بود آنکه در وداع حرم تشنه لب رفتی از برم، قاسم سخت تر اینکه با لـب تـشنه جـان سـپـردی برابرم، قاسم گر سـراغ تو را ز من گیرد چه بگویم به خواهـرم، قاسم تن پـاک تـو را خـودم تـنـهـا به سوی خـیمه میبرم، قاسم تن به خاک و سر تو همسفر است در ره شـام بـا سـرم، قــاسـم
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت قاسم علیه السلام
گر مهـیـا میشوند امروز حـیدر زادهها دم به دم جان میدهند از ترس خیبر زادهها شیـر غـران بنیهـاشم به میـدان میزند وقت رزمش لـرزشی در آسمان انداخته هـیـبت او لشگـری را از زبـان انداخـته میـمنه تا میسره آمد حسن تکـبـیر گـفت لا فـتی الا عـلی! آمد مثـل را زنـده کرد حال و احوال حسن بین جمل را زنده کرد هرکسی آمد به جنگش بیمدارا زد زمین دورهاش کـردنـد دوران بــلا آغــاز شـد دیگر از هر سمت کار سـنگها آغاز شد بیزره بودن بلایی بر سرش آورده است زیر پا افتاده حفظ احترامش مشکل است با لب پاره شده عرض سلامش مشکل است گر عسل مخلوط با خون شد قوامش مشکل است پیکر پاشیده بردن تا خیامش مشکل است پیکـر او را عـموی بیعـصایش میـبـرد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت قاسم علیه السلام
ثمر ریاضِ دلی علی، دُر فاطمه، گهرِ حسن به رسول، قطعهای از جگر، به حسین پارهای از بدن شهدا به وادی سرخ لا، شده خم به عرض ارادتش سر و دست و تن سپر بلا، یمِ خون، بهشت شهادتش
: امتیاز
|
مدح و شهادت عبدالله بن الحسن علیه السلام
دارد این ماه محرّم سفـره داری بینظیر که شده روز و شب ما روزگاری بینظیر ما امـام مـجـتـبـی داریم یـاری بینـظـیر قافـله دارد از او دو یـادگـاری بینـظـیر امشب اما عشق پای سور و ساتش میرود دست مـا بـر دامن شـاخـه نـبـاتـش مـیرود نامش عبدلله ست یعنی هم حسین و هم حسن گشته یک عالم حسین و گشته یک عالم حسن میشود با یاحسینِ او دلـش محکم حسن هرچه میگویم حسین و هرچه میگویم حسن در وجـود نـوجـوان خـیـمـههـا مـعـنــا شـده سـن و سـالـش را نـبـیـن آقـای آقــاهـا شـده موقع عصر است یعنی لحظههای آخر است کربلا دیگر نگو این حال، حال محشر است یک ودیعه از برادر در کنار خواهر است باز انگاری حسن دستش به دست مادر است کوچـهای اینجا ندارد باشد اما تـل که هست باز هم انسیهای درگیر یک معضل که هست دید از بالا عـمو جان را به نیزه میزنند عدهای سیراب، عطشان را به نیزه میزنند بیوضو آیـات قـران را به نیزه میزنند یوسفِ افتاده بیجان را به نیـزه میزنند چـشمها را بـست مشغـول دویـدن شد سریع بیخیال نیـزه و شمشیر و جوشن شد سریع دست خود آورد دستش را زدند و گفت آه پیش چشمش به عمویش پا زدند و گفت آه تیـرها را بر تنـش یکجا زدند و گـفت آه هرچه را که داشت با دعوا زدند و گفت آه خواست تا لب وا کـند اما لـب آئـینه سوخت تیری آمد که برادر زاده را بر سینه دوخت
: امتیاز
|
مدح و شهادت عبدالله بن الحسن علیه السلام
نـالـۀ غـربـتی از کرب و بلا میآید حاجی عـشق به میـعـاد مـنـا میآید راه را باز نموده همه تعـظیـم کـنید پـسر شـیـرِ جـمـل عـبـد خـدا میآیـد محک عشق کجا بر سر سن و سال است کودک اما یـلی انگـشت نـما میآیـد کرسی عرش خدا گوشۀ گودال شده پـا بـرهـنه به مـلاقـات خـدا میآیـد نه زره دارد و نه خوود و نه شمشیر عجب چه کریـمانه به معـراج دعـا میآید میدود عمۀ ما سوی مسیری ای وای در حرم بیادبی چکـمه به پا میآید خیره شد برق نگاهم به نوک شمشیری بیهـوا ایـن لـبـۀ تـیـغ کجـا مـیآیـد دست خود را سپر حنجر یارم کردم ته گـودال سـرم بـاز چـههـا میآیـد شکر گویم که در آغوش عمو، جان دادم نــالـه و شـیــون اُمُّ النـجـبـا مـیآیـد
: امتیاز
|
زبانحال عبدالله بن الحسن با عمو علیهم السلام
سرخوش از جرات پروانه شدن داشتنم سخت حـیـرت زدۀ روح به تن داشتنم زیر تیغی و مرا اذن هـواداری نیست خجـل از کُـنـیـه فـرزند حـسن داشتـنم شده یـاد آور آن شیـر جـمـل نعـرۀ من لال شد خصم به "فـریاد نزن" داشتنم به خـداوند که فـارق ز عـمـویم نـشوم لشگری خیره به این فن سخن داشتنم پیکرت روی زمین پیرهنی نیست تنت شرمگین از غم در تن پیرهـن داشتنم بازویم شد سپر تیغ عـدو گرچه هنوز شرمسار از تو و از سر به بدن داشتنم استخوان های تنم را به تنت دوخته اند مثل گیسوی تو شد چین و شکن داشتنم
: امتیاز
|